یادش بخیر
طرف تو یاهو خودش رو پشت سر هم آفلاین و آنلاین میکنه. پیغام تغیر statusش سربه فلک کشیده!
بهش میگم چه می کنه این بازیکن!
اسمایلی خنده میفرسته
ده دقیقه بعد اینویزیبل اومده میگه کامپیوتر رو ریست هم کردم اما چراغ یاهو مسنجرم روشن نمیشه!
بهش میگم انقدر خاموش و روشن کردی که چراغش سوخت!
اسمایلی گریه میفرسته
عبرت بگیرین
نکنین از این کارا
برید خونتون
خسرو شکیبایی دار فانی رو وداع گفت
وقتی این خبر رو شنیدم انقدر ناراحت شدم.
چقدر دوستش داشتم چه هنرمند خوبی بود چه صدای ماندگاری داشت
سر جلسه امتحان معارف نشسته بودم یه 5 دقیقه ای مونده بود تا امتحان شروع بشه. دیدم یه آقایی بچه به بغل وارد کلاس شد دقت که کردم دیدم بچه نیست. یکی از این مرد کوچولوها بغلشه، اما خیلی کوچکتر از اونا، کله اش رشد کرده بود اما بدنش تقریبا هم قد یه بچه 3 یا 4 ساله بود. خلاصه اومد و پسره رو نشوندش 2 تا صندلی اونورتر از من و رفتش. پسره بعد چند لحظه پرسید اینجا امتحان گسسته است؟ بهش گفتیم نه اشتباه اومدی اینجا معارفه! دیدم داره سعی می کنه که بره اما مشخص بود که نمیتونه راه بره. بهش گفتم کمک میخواین؟ سر تکون داد و گفت آره. رفتم بغلش کردم و راه افتادیم به سمت بیرون. مسئول امتحان گفت محل امتحانش کلا یه ساختمون دیگه ست. میخواست زنگ بزنه به پدرش که اورده بودش، اما تو ساختمون از این دستگاههای ضد موبایل گذاشته بودن. 3 طبقه رفتیم پایین و از ساختمون خارج شدیم. گفت منو همینجا بذار تا زنگ بزنم بابام بیاد. یه جایی نشوندمش و با گوشیش زنگ زد به پدرش که بیاد ببردش و خیلی تشکر کرد و گفت برو به امتحانت برس. منم باهاش خدافظی کردم و رفتم سر جلسه.
انقدر دلم براش سوخت.... چقدر سخته که آدم نتونه راه بره و تا آخر عمر به بغل پدر و مادر یا صندلی چرخدار نیاز داشته باشه. واقعا زندگیمون چقدر دردناک میشد اگه سرنوشتمون مثل سرنوشت چنین آدمهایی میشد.... یا اینکه چه حسی داشتیم اگر والدین چنین بچه هایی بودیم؟
فکر کردین تا حالا؟
تولدمون مبارک!
من 23 ساله شدم و وبلاگ 3 ساله
همین!
یه استاد تقریبا مسنی داریم که معارف درس میده. این آقا هر وقت که بتونه درباره اینکه استاد باید فلان جور باشه و دانشجو باید بهمان جور باشه صحبت می کنه. خلاصه خیلی جو گیر شده!
یه سری سر کلاس گفت: "استاد اگر بدون مطالعه بیاد سر کلاس میمیره!" دوستم برگشت بهم گفت: "دانشجو هم اگه با مطالعه بیاد کلاس میمیره!!"
واقعیتیه!!!
داشتم از خیابون رد میشدم که صدای بلند یکی از آهنگهای قدیمی modern talking رو شنیدم. بدون اینکه سرم رو برگردونم پیش خودم فکر کردم: فقط یه آدم جواد میتونه تو این دور و زمونه با صدای بلند از اینجور آهنگها تو ماشینش پخش کنه.
برگشتم نگاه کردم دیدم بعـــله! یه پیکان کف خوابیده با لاستیک های دور سفید!
تو دلم گفتم خدا یه عقلی به تو بده و یه پولی هم مجددا به تو!!!
روش زورکی: در این روش بچه های کوچکتر فامیل را به گوشه ای برده و به زور عیدیشان را تصاحب بفرمائید!
روش کلاهکی: در این روش باید به یک طریقی سر بروبچ فامیل را کلاه مالیده و عیدی شان را صاحاب شوید.
روش یادکی: دراین روش شما باید بوسیله ی نشانه هایی یاد فامیل مورد نظر بیاندازید که عیدی را بدهد.
ــ (عیدی ما یادتان نرود.)
روش بحثکی:در این روش شما باید با آوردن یک سری دلایل منطقی،آوردن مثال و شعر از فامیل مورد نظر عیدی بگیرید!
ـــ ( نیچه در کتاب چغال الزاویه می گوید:لکن عیدی را باید داد...!لذا شما هم عیدی مارا بده...!)
روش جیب بابایکی :در این روش شما باید یواشکی از جیب بابایتان پول برداشته و آن را پخش کنید.این روش باعث می شود باباهای بچه های مورد نظر هم به شما عیدی بدهند!
روش خواهشکی : در این روش شما باید با مظلوم نمایی و خواهش و التماس عیدی مورد نظررا أخذ نمائید...!
روش رککی: در این روش شما باید رک و پوس کنده عیدی خود را درخواست بنماید!
ـــ ( عموی گرامی ... احتراماً عیدی مارا فراموش نکنید و سریعاً بدهید!!!)
روش یقه اکی : در این روش اگر روش قبلی کارساز نشد و فرد فامیل عیدی را نداد یقه ی وی را گرفته و...!
ـــ ( عیدی منو می دی ...یا عیدیت کنم...؟)
روش گرویکی : در این روش شما باید چیزی از فرد فامیل را گرو گرفته و تا گرفتن عیدی آن را تصاحب کنید.
ـــ (عیدی را بده ...کفشتو بدم...!)
روش شرمندکی: در این روش شما باید فرد فامیل را یک جوری شرمنده کنید تا او متوجه عمل زشت خود شده و عیدیتان را بدهد.
ــ (ای وای ... داشت یادم می رفت عیدی شما را بدهم ...!)
و بالاخره روش خرکی ( دور از حضور شما): در این روش اگر روش های بالا مثمر واقع نشد باید اسلحه ای تهیه کرده و به سبک سریال های تلویزیونی فرد فامیل را به قتل برسانید.
از کدوم روش خوشتون اومد؟
عید نوروز اومد و داره تموم میشه منم انگار نه انگار یه بلاگی دارم و برای زنده نگه داشتنش باید آپدیتش کنم
با تاخیر نوروزتان پیروز