راههای مخ زنی

دوست یابی به دو قسمت عمده تقسیم میشه:

1_اینترنتی 2_غیر اینترنتی.

دوست یابی اینترنتی خودش به دو روش اعمال می شه:
1) با وبلاگ 2) بی وبلاگ

دوست یابی با وبلاگ یه مقدار ساده تر از بی وبلاگه.یعنی یه وبلاگ با یه اسم غم انگیزناک می سازی.

مثلا:
daryaye-gham. ..to-ro-mikham. ..bargard. ..asheghe- bi-gharar. ..gigilie- gomshodeye- man...farhad- ba-faryad. .. Love Story...Sahele- Aram...

بعد دیگه می ری یه اسم قشنگ می ذاری واسه وبت.

مثلا:
کجا بیدی؟هرجا گشتم نبیدی؟...قایم باشک...هی فلانی کجایی؟...عزیزم بیدار شو...بی تو هیچم،بیا تو گیجم...کاشکی کجایی؟...کتاب زندگیم بی تو دفتر چهل برگه...آچار فرانسه زندگیم کجایی؟...

آره خلاصه.بعدشم یه قالب مشکی با بک گراند یه قلب تیر خورده یا شکسته.اسمشم ترجیحا با فونت نستعلیق بنویسی بیشتر اثر داره.بعدش یه آیدی می سازی که اسمش مثل آدرس وبلاگت باشه.بعدشم دیگه دام پهن شده و باید مث یه شکارچی پلید منتظر به دام افتادن شکار باشی.برای محکم کاری می تونی دور نشونگر موست کد نوشته بذاری.مثلا این نوشته رو:
I Love You My Baby.Wher Are You?...I go To School Every Day.How About You...

بعد تو هر وبلاگی که می ری و می بینی نویسنده ش دختره و آیدی گذاشته آیدیشو اد می کنی ولی با هیچکدوم چت نمی کنی.دخترام که همه کنجکاو و معصومن و از دنیا بی خبر.میان بهت پی ام می دن که ببینن تو کی هستی؟که تو اونا رو با حرفای صدمن یه غاز عاشقونه تو دام می ندازی که :

بله...من یه دخترو خیلی دوست داشتم...عاشقش بودم...همه چیزمو به پاش ریختم...ولی اون بی وفایی کرد و بهم خیانت کرد و رفت.دختره م شروع می کنه دلداری دادن بهت و می گه که :منم جای خواهرت...اشکالی نداره...منم کم مشکل ندارم تو زندگیم...و اینجوری کم کم مخشو می زنی و خرش می کنی.

دوست یابی بی وبلاگ خداییش یه مقدار حرفه ایه.نیس که دخترا یه مدته باهوش شدن و یاد گرفتن از کله شون فقط برای شکستن گردو استفاده نکنن؟بخاطر همین دیگه راحت نمی تونی با یه سلام علیک مخ دختره رو بزنی.اول از همه باید یه آیدی بسازی مررررررررررررگ.

مثلا:
bi_to_hicham_ messe_pichak_ doret_mipicham. .. key_boarde_bi_ mouse... dara_bi_sara. .. daryaye_bi_sahel. .. keshtie_be_gel_ neshasteye_ talaatome_ sahel_ha

بعدش می ری تو روم و کمین می کنی.اینجا دیگه به هیچوجه حق انتخاب نداری.یعنی هر آیدی که به نظر دخترونه می رسید یا حتی آیدی دو جنسی اگه دیدی سریع باید با شکم خودتو پرت کنی روش...شاید بتونی تصاحبش کنی...انشاالله...حالا.اینجا یه سری چیزا هس که شانست رو بیشتر می کنه.مثلا داشتن ویس.یا داشتن وبکم.حفظ بودن چن بیت شعر عاشقانه غم انگیز که از بی وفایی دنیا می گه خیلی موثره...و بالاخره نحوه سلام کردن.ببینین.روانشناسی دخترونه ثابت کرده که نحوه سلام کردن پسرا رابطه مستقیم با شخصیتشون داره.همه ما می دونیم دخترا دنبال پسرای بامزه و جدیدن.همه هم می دونیم که دخترا از پسرای متفاوت خوششون میاد.پس باید نحوه سلام کردنت عجیب باشه.

مثلا:
سلام هم چت...سلام حاجی ، سیدتو کشتن...سلام همشیره...، آبجی رو بپوشون که ما اومدیم خدمتت واسه سلام...

اینجا یه عامل دیگه هم موثره و اون میزان اعتقادت به خداس.یعنی باید به خدا توکل کنی...یا در حقیقت التماس کنی بلکه دختره به تو جواب بده.اگه جواب داد بقیه ش ردیفه.

منبع : یاهو 360

نوشته شده توسط سپهر در چهارشنبه 15 اسفند 86 -
سيندرلا با حجاب اسلامي

اخيراً يكي از ناشران معتبر خوش‌ذوق در حوزه كتابهاي كودك و نوجوانان، براي آموزش مفاهيم مذهبي به نونهالان اين مملكت، اين آينده‌سازان بي آتيه، تصميم گرفته است از طريق اسلامي كردن داستانهاي مشهور جهان، تسخير قلوب نمايد. اين امر مهم، با تغييرات كوچك در روايت كه مطمئناً به نفع نويسنده اصلي داستان هم هست و عذاب او را در جهان آخرت كمتر مي‌كند و ثوابي ازين اقدامات فرهنگي نصيبش مي‌فرمايد، و تصحيح پوشش شخصيتهاي داستان تحقق پذيرفته است. في المثل، دختري به‌نام سيندرلا كه گيسوان طلايي او معروف حضور همه اهل ادب هست و در وجاهت منظر نظيري براي او پيدا نتوان كرد، در اين داستان به اصول اسلامي كاملاً پايدار بوده و به الگوي مناسبي براي دختران مسلمان تبديل شده است .

سيندرلا كه ريشه‌هاي مذهبي قوي دارد،‌ بر حسب شرايط در يك خانواده لامذهب زير نظر نامادري زندگي مي‌نمايد. نامادري او كه نسبت به ملاحت و وجاهت سيندرلا حسادت شديد دارد و نمي‌تواند ببيند دختري با اين ويژگيها که داراي گرايشات مذهبي نيز هست، سعي دارد به انحاء مختلف او را تحقير كرده و با سپردن كارهاي شاق روح عبادت و بندگي را در او تضعيف نموده و او را از نماز سر وقت بيندازد. اما سيندرلا با استعانت از پروردگار متعال موفق مي‌شود كه خود را به مجالس دعا و توسل برساند و در آنجا با يكي از برادران فوق العاده خوش تيپ مذهبي كه قصد دارد طبق سنت رسول الله دين خود را كامل كند، آشنايي مختصري ترتيب دهد. سيندرلا از فرط حجب و حيا بدون آنكه هويت خود را آشكار كند، هنگام مراجعت به خانه لنگه كفش خود را جا مي‌گذارد و همين امر سرنخي مي‌شود كه آن برادر مذهبي بتواند نشاني منزل او را يافته و پدر و مادر خود را براي خواستگاري به درب خانه ابوي سيندرلا بفرستد. نامادري سيندرلا كه چشم ديدن موفقيت سيندرلا  را ندارد، سنگ‌اندازيهاي بي‌شماري مي‌كند كه اين وصلت سر نگيرد و حتي پيشنهاد مي‌دهد كه خواستگار خوش‌تيپ كه اتفاقاً پسر يك حاجي بازاري معتقد به مباني شرع مبين مي‌باشد، بيايد و يكي از دختران بد تركيب خودش را بگيرد و خوشبخت شود. اما آن جوان خوش‌قلب كه معتقد است يك دختر مذهبي بايد علاوه بر صورت زيبا، به حسن سيرت نيز آراسته باشد در دام نامادري نمي‌افتد و نهايتاً با نذر و نذورات فراوان موفق مي‌شود سيندرلا را به حباله نكاح خود در آورد. مجلس عقد اين دو زوج معتقد با حضور يكي از علماي راستين برگزار و از عموم ملت خداجو براي صرف شربت و شيريني دعوت به عمل مي‌آيد. سيندرلا و همسر مهربانش تصميم دارند برخي از هزينه‌هاي ازدواج خود را صرف امور خيريه و كمك به بينوايان تحت پوشش كميته امداد نمايند. ضمناً شماره حساب ... بدين منظور اعلام مي‌گردد

منبع: اینترنت

نوشته شده توسط سپهر در دوشنبه 29 بهمن 86 -
بگو بگو

با اینکه مدت ها بود که به آهنگهای محسن نامجو گوش می کردم، اما تازه فهمیدم که آهنگ "بگو بگو" چی میخواد بگه. اگه تا حالا این آهنگ رو نشنیدین می تونین از اینجا دانلودش کنید. البته سعی کنید با کیفیت بهترشو پیدا کنید

بگو بگو
که چه کارت کنم بگو
که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را
بگو بگو
که شکارت کنم بگو
که شکارت کنم به غمزه مویم و آه
ببین ببین
که فغانت کنم ببین
که فغانت کنم ز خنده چینم و لب را
ببین ببین
که نشان‌ت کنم ببین
که نشان‌ت کنم ز فتنه کین‌م و آه
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم
بیا بیا
که نگارت شوم بیا
که نگارت شوم به طرفه سایم و تن را
بیا بیا
به زیارت شوم بیا
به زیارت شوم چو خسته‌ پایم و آه
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه‌ی دولت به نام ما افتد
شکن شکن
که شیارت کنم شکن
که شیارت کنم ز شرح شاهد و شور آه
شکن شکن
چه شرارت کنم شکن
چه شرارت کنم ز شمس شاهد و شور
بیا بیا
که نگارت شوم بیا
که نگارت شوم به طرفه سایم و تن را
بیا بیا
به زیارت شوم بیا
به زیارت شوم چو خسته ‌پایم و آه
ببین ببین
که فغانت کنم ببین
که فغانت کنم ز خنده چینم و لب را
ببین ببین
که نشانت کنم ببین
که نشانت کنم ز فتتنه کین‌م و آه
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
به نیمه‌شب اگرت آفتاب می‌باید
ز روی دختر گل‌چهر رز نقاب انداز
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد
بگو بگو
که چه کارت کنم بگو
که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را
بگو بگو
که شکارت کنم بگو
که شکارت کنم به غمزه مویم و آه
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم
به نیمه‌شب اگرت آفتاب می‌باید
ز روی دختر گل‌چهر رز نقاب انداز
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افت

نوشته شده توسط سپهر در چهارشنبه 19 دی 86 -
کادوی زوری

شوخی شوخی توی sms هاش بهم میگفت که میخواد براش یه کادو بخرم. اما من هر دفعه از زیرش در می رفتم. تا اینکه موضوع جدی شد و گفت که واقعا ازم میخواد که کادو براش بگیرم. گفتم چی بگیرم گفت یه عطر بگیر. هی طفره رفتم، "من که نمی دونم از چه بویی خوشت میاد"، "فعلاً وضع مالی ام خوب نیست" و ... اما اون ول کن نبود.

اگه براش کادو می گرفتم یه دوره کادو دادن و کادو گرفتن شروع می شد و ... . با اینکه دختر خوبی بود اما اونی نبود که دنبالش می گشتم. برای انتخاب کردن اون باید قید دو تا از ویژگی های مهم مدنظرم رو میزدم.

یه بار sms زد که "پس چی شد کادوی من؟" جواب دادم: "آدم توی زندگی به هرچی که دلش می خواد نمی رسه." بیچاره حساب کار خودشو کرد و بیخیال کادو شد.

بعدش خودم تو کف موندم که عجب جمله قشنگ و به جا و پر معنایی بهش گفتم

نوشته شده توسط سپهر در پنجشنبه 29 آذر 86 -
نظر

هرکی رو می بینم یا باهاشون چت میکنم میگن بنایی خونتون تموم شده؟ ازشون می پرسم از کجا میدونید که بنایی داریم؟ میگن تو وبلاگ خوندیم.

ظاهرا هنوز اینجا بیننده داره، اما کسی حالشو نداره که نظر بده!

نوشته شده توسط سپهر در پنجشنبه 29 آذر 86 -
من برگشتم!

سلام
این چند وقته که من نبودم چه خاکی گرفته اینجا! خدا رو شکر کسی هم زیاد از این طرفا رد نمیشه که لباسش خاکی بشه و فحشمون بده! اینجا هم شده مثل خونه خودمون، پر از خاک! آخه بنایی داریم. پارکینگ ساختمون رو هم زیر و رو کردن و دارن خوشگلش می کنن! گفتم حالا که همه چی داره عوض میشه برم قالب این وبلاگ صاحاب مرده! رو عوض کنم یه دو خط هم بنویسم که زیاد خالی نباشه. اما اومدم دیدم اونقدرها هم قالبش قدیمی نشده! با یه دستمال کشیدن هم نو میشه!!
راستش این چند وقته که نبودم ای دی اس ال ام قطع بود. از شرکت قبلیه دست کشیدم و یه جای بهتر و ارزونتر پیدا کردم. اما داستان عوض کردن شرکت یه دوماهی طول کشید. هر دفعه زنگ میزدم یه جوری آدم رو متقاعد می کردن که صبر کنه. این آخرا دیگه داشتم قاطی می کردم. اما در نهایت ارزش صبر کردن رو داشت. من نمیدونم چرا با اینکه سرویس 128 خواستم الان سرعتم 512 هستش؟! البته خدا خیرشون بده! سرعتش فوق العاده ست! با سرعت 50 کیلو بایت در ثانیه میشه دانلود کرد!
خب برای این دفعه بسه دیگه! دستم خسته شد!!
راستی کسانی که برای اولین بار میان اینجا آرشیو وبلاگ رو حتما یه نگاهی بندازن

نوشته شده توسط سپهر در پنجشنبه 24 آبان 86 -