¤´`·.¸¸.·´`·.¸¸.¤ ســـال نـــو مـــبـــارك ¤.¸¸.·´`·.¸¸.·´`¤

فرا رسيدن سال نو و بهاري ديگر را به همه شما عزيزان تبريك ميگم. اميدوارم سالي سرشار از موفقيت پيش رو داشته باشيد.

نوشته شده توسط سپهر در دوشنبه 29 اسفند 84 -
آلبوم جديد بنيامين
اينم لينك هاي دانلود آلبوم جديد بنيامين و متن آهنگ لكنت

لكنت
عاشق شدم
خاطره ها
اينم بمونه
يادم مياد
بي اعتنا
من امشب مي ميرم
ترانه واژه
آدم آهني


متن آهنگ « لكنت »

اگه يه وقت بغض مي كنم
گاهي تبسم مي كنم
مي خوام بگم عاشقتم
دست و پامو گم مي كنم

مي خوام بگم جون مني
آتيش به جونم مي گيره
مي خوام بگم دوستت دارم
اما زبونم مي گيره

من اگه تو رو دوباره نبينمت
مي ميرم...

وقتي حرفامو مي خوردم
داشتم از عشقت مي مردم
وقتي لبهامو مي دوختم
توي آتيشت مي سوختم

وقتي بودم سرد و ساكت
داشت دلم مي شد هلاكت
فكر مي كردم تويي جفتم
سوختم و به تو نگفتم
خواستم از چشمات نيفتم
خواستم از چشمات ...

نوشته شده توسط سپهر در يكشنبه 20 اسفند 84 -
خونه دانشجويي
ديروز رفته بودم خونه دوست دوستم. به خاطر قبولي دوستم تو آزمون كارداني به كارشناسي مراسم شيريني خوران راه انداخته بودن. يه جعبه شيريني رو به اتفاق خورديم، جاتون خالي.

خونشون يه خونه دانشجويي كوچيك بود و تا بخواي نامرتب. (نه اينكه بدم بيادها! اصولا از من از شلختگي بدم نمياد.) تو يه اتاق هنوز رخت خوابها پهن بود و بوي سيگار خونه رو ورداشته بود. پنج نفري باهم زندگي مي كردن. آدمهاي خيلي باحالي بودن. كلي خنديديم.

موقع باز كردن جعبه شيريني سر اينكه كي در جعبه رو باز كنه يه كشمكش حسابي راه افتاد، نزديك بود جعبه له بشه! هي ازم معذرت ميخواستن و مي گفتن: "ببخشيد كه ما اينجوري هستيم! ... تا حالا اينجور آدمهايي رو نديده بودي؟!" هي به هم تذكر مي دادن: "وحشي بازي درنياريد، مهمون داريم!" از خنده روده بر شده بودم.
دوتاشون همديگه رو بابا و پسرم صدا مي زدن! باباهه هي به بچه اش مي گفت: "بابايي چرا شيريني نمي خوري؟ بابايي چاييت سرد نشه... اول پسرم برداره..." چه باباي فداكاري هم بود، آخرين شيريني رو به جاي اينكه خودش بخوره، داد پسرش بخوره!
بعد از شيريني و چاي پنج نفري شروع كردن به سيگار كشيدن. دود غليظي خونه رو گرفته بود. اون موقع از دودشون زياد اذيت نشدم، اما بعدش كه خداحافظي كردم و اومدم بيرون يه سردردي گرفتم كه نگو. (انقدر بهم خوش گذشته بود كه يادم رفته بود به دود سيگار حساسيت دارم)

بعدش كه اومدم بيرون پيش خودم گفتم كاشكي شهرستان قبول مي شدم نه تو شهر خودم.(توضيح اينكه دانشگاهي كه الان ميرم از دبيرستاني كه ميرفتم به خونمون نزديكتره!) در اون صورت حتما خيلي بيشتر بهم خوش مي گذشت و اتفاقات جالبتري مي افتاد كه بشه اينجا نوشت. زندگي كردن با آدمهايي شوخ و صميمي مثل اون خونه هر دقيقه اش خاطره س. حتماً خاطرات خيلي خوبي باهم داشتن.
البته بعدش كه فكر كردم ديدم زندگي كردن تو خونه دانشجويي و خوابگاه ضررهايي هم ممكنه داشته باشه. مثلاً اگر تو اون خونه زندگي مي كردم حداقلش اين بود كه سيگاري مي شدم و ...
اما در كل اگر بشه سختيهاشو تحمل كرد، ارزششو داره كه از خونه دور باشي.
نوشته شده توسط سپهر در سه شنبه 16 اسفند 84 -
زنجير عشق
يک روز بعد از ظهر وقتي اسميت داشت از کار برميگشت خانه، سر راه زن مسني را ديد که ماشينش خراب شده و ترسان توي برف ايستاده بود .
اون زن براي او دست تکان داد تا متوقف شود. اسميت پياده شد و خودشو معرفي کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.
زن گفت صدها ماشين از جلوي من رد شدند ولي کسي نايستاد، اين واقعا لطف شماست .

وقتي که او لاستيک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسيد:" من چقدر بايد بپردازم؟"
و او به زن چنين گفت: "شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي، بايد اين کار رو بکني. نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!"

چند مايل جلوتر زن کافه کوچکي رو ديد و رفت تو تا چيزي بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولي نتونست بي توجه از لبخند شيرين زن پيشخدمتي بگذره که مي بايست هشت ماهه باردار باشه و از خستگي روي پا بند نبود.
او داستان زندگي پيشخدمت رو نمي دانست و احتمالا هيچ گاه هم نخواهد فهميد.
وقتي که پيشخدمت رفت تا بقيه صد دلار شو بياره، زن از در بيرون رفته بود، درحاليکه بر روي دستمال سفره يادداشتي رو باقي گذاشته بود.
وقتي پيشخدمت نوشته زن رو مي خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.

در يادداشت چنين نوشته بود: " شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي، بايد اين کار رو بکني. نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!".

همان شب وقتي زن پيشخدمت از سرکار به خونه رفت در حاليکه به اون پول و يادداشت زن فکر ميکرد به شوهرش گفت: "دوستت دارم اسميت، همه چيز داره درست ميشه".

منبع: مجله الكترونيكي كلوب

نوشته شده توسط سپهر در جمعه 28 بهمن 84 -
قالب جديد وبلاگ
قالب جديد وبلاگ بعد از كلي دردسر آماده شد. البته طرحش كار اين وبلاگه. اما خودم از اول ساختمش تا اونطور كه دلم ميخواد بشه و بدرد اينجا بخوره.

نظرتون چيه؟ خوب شده؟
لطفا نظراتتون رو همين جا بنويسيد

نوشته شده توسط سپهر در چهارشنبه 12 بهمن 84 -
سقوط سى۱۳۰ در برره (یک طنز خواندنی)
بيست روز از سقوط يک فروند هواپيماي سى۱۳۰ در روستاي برره مي گذرد. در اين سقوط هولناک، مسافران هواپيما و عده ای از مردم پايين برره کشته شده اند. اهالی در کافه شب های برره جلسه کرده اند و ضمن خوردن نخودگلاسه و چايی نخود و نخود ِ شکلاتی در مورد پيامدهای اين سانحه با هم گفت و گو می کنند.

(همهمه مردم)
- خلبان سکته کرده بيد.
-نه بابا. "وي.او.آر" ش خراب شده بيد.
-شما هم چه زود گول وَخورين. من خودم وَديدم که يک چيزي آن پايين در ورفت، آن بالا خورد بهش. غلط نکنم از ژاندارمري تير در وکردن.

ياور طغرل (با فرياد)-
سرجوخه! اينا چرا اينجا اجتماع کردن؟ مگه من نگفته بودم که اجتماع بيش از دو نفر ممنوع.

سرجوخه-
قربان. اهالي جمع شدن ببينن علت سقوط هواپيما چي بوده. بالاخره انسانن و ناراحت ميشن.

ياور طغرل-
ببند حلقت را. مگر نمي دانند که سقوط هواپيماي نظامي، فوق سري و محرمانه است و کسي نبايد راجع بهش حرف بزنه؟

ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر در سه شنبه 6 دي 84 -
لينك دانلود آلبوم كامل بنيامين
بنا به درخواست يكي از بازديد كنندگان وبلاگم آلبوم كامل بنيامين رو آپلود كردم. البته كار اين وبلاگ معرفي آلبومهاي جديد نيست و فقط محلي براي نوشتن چرندياتي است كه به نظرم جالب مياد! اما از اونجايي كه تمام لينكهايي كه براي اين آلبوم توي اينترنت وجود داره خراب هستن، دلم سوخت براي اين ملتي كه بعد از كلي جستجو توي گوگل، آخرش فقط يكي از آهنگها رو اينجا پيدا ميكردن. اينو ميشه از تعداد ورودي هايي كه گوگل به اين وبلاگ ميده ، فهميد. (راستي كانتر سايت هم چيز جالبيه ها، ميشه ديد ملت دنبال چه كلمه هايي ميگشتن كه به اين وبلاگ رسيدن.)

... و اين شد كه همه رو آپلود كردم.

اينم لينك ها:(تصحيح شدند)
1- برگرد
2- محرم
3- عمو ابالفضل
4- مثل تو
5- بي تو ميميرم
اضافه شد: براي دانلود آهنگ هاي جديدتر به اينجا مراجعه كنيد.

و اما نظر من درباره اين آلبوم: آهنگ "مثل تو" فوق العاده س، "برگرد" هم سبك جديدي داره و بدك نيست. "محرم" هم خوبه، آدمو ياد ماه محرم ميندازه. اما از "عمو اباالفضل" خوشم نيومد. احتمالا آلبوم هاي بعدي اين خواننده بسيار زيباتر خواهد بود (اينطور انتظار ميره)

نوشته شده توسط سپهر در جمعه 25 آذر 84 -
روز دانشجو
امروز روز دانشجو بود. بعد از مدتها ناهار بهمون زرشك پلو با مرغ دادن، بس خوشمزه، بس چرب و نرم، به همراه دوغ و سيب و شكلات. اين مسعود گُشنه!(دوست و فاميل دورم، نفس من بيده!) رو هم دعوت كرده بودم دانشگاهمون، اون هم دلي از عزا در اورد. خيلي بهم خوش گذشت نه به خاطر ناهار، به خاطر مسعود. خيلي وقت بود نديده بودمش. كلي با هم حرف زديم. توي دانشكده هم فرت و فرت شيريني مي دادن. راستي اصلا يادم نمياد روز دانشجوي پارسال واسمون چي كار كردن. احتمالا اون سال از بس بهمون مرغ داده بودن واسمون عادي شده بود!

روز دانشجو بر همه دانشجويان مبارك

نوشته شده توسط سپهر در شنبه 16 آذر 84 -
مثل تو
يه آهنگ بسيار زيبا از بنيامين، هر جا توي اينترنت بگردي همه ميگن اين آهنگ آخرشه... به نظر من اين آهنگ شاهكاره و كساني كه ريتم هاي تند رو مي پسندند حتما از اين آهنگ خوششون مياد.
 دانلود

چشمامو رو هم ميزارمو
تو رو به يادم ميارمو
دوباره دست تكون ميدنو
تو رو بهم نشون ميدنو
كم ميارم آخه تو رو
تو رو به يادم ميارمو

دنيا ديگه مثل تو نداره
نداره، نه مي تونه بياره
دلها همه بي قرار عشقن
اما عشقه كه واسته تو بي قراره
هيشكي مثل تو نمي تونه
نمي تونه قلبمو بخونه
بگو بگو كدوم خيابونه
كه منو به تو مي تونه برسونه

نه، نداره دنيا مثل تو، مثل تو
نداره دنيا مثل تو، مثل تو

دنيا ديگه مثل تو نداره
نداره، نه مي تونه بياره
دلها همه بي قرار عشقن
اما عشقه كه واسته تو بي قراره
هيشكي مثل تو نمي تونه
نمي تونه قلبمو بخونه
بگو بگو كدوم خيابونه
كه منو به تو مي تونه برسونه
نوشته شده توسط سپهر در شنبه 12 آذر 84 -
كوكب خانم
كوكب خانم، مادر عـباس، زن پاكيزه و با سـليقه‌اي بود. او سـطل شـير را هميشــه درجاي خنك نگه ميداشـت. روي سطـل پارچه‌اي مي‌انداخت تا گرد و خاك بر آن نشـيند و پاكيزه بماند. كوكب خانم هر روز از شير چيزي درسـت ميكــرد. گاهي به آن مايه پنــير ميزد و پـنير درسـت ميكرد. گاهي مايه ماسـت ميزد و ماسـت مي‌بسـت . گاهي از ماسـت كره ميگرفـت.

اما يازده ســال پيش وقـتي اسـم عـباس و مادرش در قرعه كشـي گرين‌كارت دراومـد و به لوس‌آنجـلس آمدند،‌ همه چيز به كلي عوض شــد. كوكب خانوم كه حالا دوسـت‌هاي آمريكائي‌اش «KOKI JOON» صـداش ميزنن!‌، هنوز كه هنوزه زن باسـليقه‌اي است.

هيچ لباسي نميخــره مگر اينكه ماركش DKNY، Dolce، Versace، Prada و يا Gucci باشــه! ديگه هم از سـطل مطل و اين چيزا خـبري نيسـت. اين روزها هروقـت Koki Joon شـير و ماسـت وخاويار و پينات باتر و پيتــزا ميخـواد، يا كاتولوك‌اش رو از روي اينترنت سـفارش ميده براش بفـرسـتن، يا زنگ ميزنه كه براش «دلي وري» كنن!

صـبح تا شب هم جلوي تلويزيون نشـسـته و Remote به دسـت،‌ مثل نردبون، از كانال 1 ميره بالا تا كانال 153 و برميگرده پائين، و غـر ميزنه كه: «مرده شــور برده‌ها همش تبليغ پخـش ميكـنن!!»...

از ديروز هم با عباس قهر كرده كه همه در و همسايه ها SUV دارن، تو چرا براي من از اين تويوتا كريسيداها گرفتي كه هركي تو سرش بزني يكي داره؟!

خودمونيم ها : چي بوديم چي شــديم!

منبع: isfahan4u.com

نوشته شده توسط سپهر در جمعه 4 آذر 84 -
چند رباعي
اي دل ز زمانه رسم احسان مطلب
درمان طلبي درد تو افزون گردد

آن به كه درين زمانه كم گيري دوست
آنكس كه بجملگي ترا تكيه بر اوست

اي دل چو زمانه مي كند غمناكت
بر سبزه نشين بكام دل روزي چند

عالم همه محنتست و ايام غم است
في الجمله چو در كار جهان مي نگرم

ياري كه دلم ز بهر او زار شدست
من در طلب علاج خود چون كوشم

آن كاسه كه بس نكوش پرداخته اند
زنهار بر او قدم به خواري ننهي

اين  قافله عمر عجب مي گذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري

افسوس كه نامه جواني طي شد
آن مرغ طرب كه نام او بود شباب

خوش باش كه عالم گذران خواهد بود
اين كاسه سرها كه تو بيني فردا

گويند كه ماه رمضان گشت پديد
در آخر شعبان بخورم چندان مي

شاعر: حكيم عمر خيام نيشابوري

 

******


******


******


******


******


******


******


******


******


 

وز گردش دوران سر و سامان مطلب
با درد بساز و هيچ درمان مطلب

با اهل زمانه صحبت از دور نكوست
چون چشم خرد باز كني دشمنت اوست

ناگه برود ز تن روان پاكت
زآن پيش كه سبزه بردمد از خاكت

گردون همه آفتست و گيتي ستم است
آسوده كسي نيست و گر هست كم است

او جاي دگر به غم گرفتار  شدست
چون آنكه طبيب ماست بيمار شدست

بشكسته و بر رهگذر انداخته اند
كان كاسه ز كاسه هاي سر ساخته اند

درياب دمي كه با طرب مي گذرد
پيش آر پياله را كه شب مي گذرد

وآن تازه بهار زندگاني طي شد
فرياد ندانم كه كي آمد كي شد

جان از پي تن نعره زنان خواهد بود
زير لگد كوزه گران خواهد بود

من بعد بگِرد باده نتوان گرديد
كاندر رمضان مست بيفتم تا عيد

نوشته شده توسط سپهر در يكشنبه 8 آبان 84 -
دلتنگي
قراردادم با شركت تمام شد. چه زود سه ماه گذشت. بازم به خاطر ترك كردن محل كار و اين دفعه بيرون اومدن از اون شركت يه كمي ناراحت شدم. هميشه هر جايي كه كار مي كنم وقتي مجبور ميشم اونجا رو ترك كنم احساس خوبي ندارم. دلم براي محيط كارم تنگ ميشه، براي آدمايي كه باهاشون سروكار داشتم. تو اين كار آخري با آدماي زيادي سروكار داشتم كه همشون خوب بودن و دلم براشون تنگ ميشه. به خاطر شروع سال تحصيلي و پاره وقت اومدنم قراردادم تمديد نشد. (تو دلم ميگم بهتر، بشين سر درست)

بيشتر از همه از تعطيل شدن ISP اي كه توش كار مي كردم ناراحت شدم. چون سركارم زندگي مي كردم، شبها همون جا مي خوابيدم. ساپورت شب بودن تو يه ISP تك وتنها، چه لذتي داشت. از عصر كه مي رفتم سركار تا صبح روز بعدش مسنجر باز بود و وبگردي به راه، ساعت يك – يك ونيم شب هم كه مي خواستم بخوابم فقط status مسنجر رو به حالت "خوابيدم" تغيـير مي دادم يا بعضي وقتا كه مي رفتم سر كوچه خريد كنم status مي شد "رفتم سر كوچه". ISP يه خونه مسكوني كوچيك دوخوابه بود تو يه محله خلوت.(اينم يه يادي بود از اولين كارم كه يك سال از اون مي گذره).
بعدشم يه كار ديگه يه جاي ديگه و حالا هم تا تابستون سال ديگه نمي رم سر كار تا بشينم سر درسم.

امروز رفتم براي تسويه حساب و خداحافظي با بچه هاي شركت. به بعضي ها كه مي گفتم دارم از اينجا ميرم خيلي ناراحت مي شدن. خودشون مي گفتن با اين خبرت ناراحتمون كردي. چقدر همشون دوست داشتني بودن مخصوصاً رئيسم. وقت خداحافظي با رئيسم، نزديك بود اشك تو چشام جمع بشه، كه خوشبختانه نشد.
آخه يكي نيست بگه تو كه از سركار رفتن راحت شدي واسه چي مي خواستي بزني زير گريه.

 امان از دلتنگي... .

نوشته شده توسط سپهر در سه شنبه 27 مهر 84 -
افراد مختلف چگونه فیل شکار می کنند ؟
ریاضیدان ها؛
ریاضیدانها به آفریقا می روند ، هر موجودی که فیل نیست کنار می گذارند و سپس یکی از آنها را که باقی مانده است می گیرند.
البته ریاضیدانهای با تجربه ، ابتدا سعی می کنند تا ثابت کنند حداقل یک فیل در آفریقا وجود دارد . آنگاه به آنجا می روند .
استادان ریاضی با تجربه، ابتدا ثابت می کنند حداقل یک فیل در آفریقا وجود دارد و سپس پیدا کردن و شکار آن را به عنوان تمرین برای دانشجو باقی می گذارند.

مهندسان نرم افزار کامپیوتر؛
این دسته شکار فیل را بر اساس اجرای الگوریتم زیر انجام می دهند :
گام 1) برو به آفریقا
گام 2) از دماغه رود نیل ( جنوبی ترین نقطه آفریقا ) شروع کن
گام 3) به سمت شمال حرکت کن و هر منطقه را از غرب به شرق بپیما .
گام 4) در هر گذر ،
   الف – هر حیوانی را که می بینی شکار کن .
   ب – آن را با فیل مقایسه کن .
   ج – اگر با هم برابر بودند کار تمام است و گرنه برو به گام 3 .
برنامه نویسان با تجربه ، ابتدا یک فیل را در قاهره (شمال آفریقا) قرار می دهند تا مطمئن شوند که الگوریتم فوق خاتمه می یابد .

اقتصاددان ها؛
اقتصاددان ها فیلی را شکار نمی کنند ، زیرا اعتقاد دارند که با ایجاد بازار آزاد و دادن پول به اندازه کافی به فیلها ، خودشان ، خودشان را شکار می کنند .

سیاستمداران لیبرال؛
از آنجا که این دسته معتقدند که همه موجودات راست می گویند لذا اولین حیوانی را که می بینند شکار کرده و می گویند که این فیل است ! و نظر هر کسی قابل احترام است لذا اینها درست می گويند .

سیاستمداران دموکرات؛
ابتدا شکار کردن فیل را به رای گذاشته اگر حائز اکثریت آرا بشود آنگاه به نیرو های مردمی دستور شکار آن را می دهند !

سیاستمداران دیکتاتور؛
هر چه دیکتاتور بگوید همان است ! پس اولین موجودی که به شما بدهند فیل است !

سیاستمداران آمریکایی؛
ابتدا با استفاده از رسانه های گروهی نشان می دهند که فیل ها یا تروریست هستند یا در حال تهیه بمب هسته ایی ! سپس با متحدانشان به آفریقا لشکر کشی می کنند . پس از اشغال کامل قاره سیاه ، اعلام می کنند که هیچ فیلی اینجا نبوده است ! و اینها اشتباهات اطلاعاتی سازمانهاي سیا و همکارانش بوده است .

روانشناسان؛
اینها ابتدا شما را هیپنوتیزم کرده و به شما می قبولانند که آنها فیل شکار کرده اند . پس از بیداری نیز به شما می گویند که اگر الان فیل نمی بینید یا شیزوفرنی شده اید یا دچار توهم در ضمیر ناخود آگاه خود !

وکلای حقوق؛
وکلا فیل شکار نمیکنند . ولی دور گله فیلها می گردند و در مورد اینکه هر کدام از فضولاتی که بر روی زمین ریخته متعلق به کدام فیل است ، بحث می کنند . البته اگر کسی آنها را استخدام نماید می توانند بر اساس شکل و رنگ یکی از همان فضولات ثابت کنند که کل گله به موکلشان تعلق دارد .

معاونین بخش مهندسی، تحقیق و توسعه؛
اینان خیلی سعی می کنند که فیلی را شکار کنند ، اما کارمندانشان به آنها اطمینان می دهند که تمام فیلهای موجود قبلا شکار شده اند.

مامورین کنترل کیفیت؛
اینها به فیلها کاری ندارند ، بلکه دنبال اشتباهات سایر شکارچیان می گردند.

منبع: isfahan4u.com

نوشته شده توسط سپهر در چهارشنبه 20 مهر 84 -